خاطره ی یه روز خوب
20 فروردین ماه من و امیرعلی به همراه بابا محمد دعوت بودیم باغ بابا علی صبح ساعت 9 صبح کارامون رو کردیم و راهی باغ شدیم و در واقع شده بود سیزده بدر من به همراه مامان و بابام که خداییش خیلی بهمون خوش گذشت و نهار هم جای همه خالی جوجه خوردیم و بابا علی هم زحمت چایی آتیشی رو کشیدن بعدازظهرش هم هندونه خوردیم. و امیرعلی هم واسه اولین بار بود که تو فضای باز مینشست چون هوا بهاری و آفتابی بود و جیگره مامان اولین بار بود تو باغ باباعلی میومد و کلی هم خوشحال بود و دس دسی میکرد و با بابامحمد و دائی محمد و دخترخاله اش آرزو کلی بازی کرد. تا ساعت 5 بعدازظهر تو باغ بودیم...
نویسنده :
مامان الهام
11:11